۰۸ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۴:۲۳
کد خبر: ۷۲۸۴۵۲

مقایسه قرآن‌سوزی با آتش زدن درب خانه حضرت زهرا با زبان شعر

مقایسه قرآن‌سوزی با آتش زدن درب خانه حضرت زهرا با زبان شعر
حامد حجتی، شاعر آئینی اهل قم، قرآن‌سوزی‌های دردناک اخیر در سوئد را با آتش زدن درب خانه حضرت زهرا سلام‌الله علیها و همچنین ماجرای کربلا در شعری زیبا مقایسه کرده است.

به‌ گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، حامد حجتی، شاعر آئینی اهل قم و مؤسس «گروه فرهنگی و هنری یَم»، قرآن‌سوزی‌های دردناک اخیر در سوئد را با آتش زدن درب خانه حضرت زهرا سلام‌الله علیها و همچنین ماجرای کربلا مقایسه کرده و در شعری آن را ادامه رفتارهای خبیثانه دشمنان تشیع قلمداد کرده است.

مقایسه یک شاعر از قرآن‌سوزی امروز با آتش زدن درب خانه حضرت زهرا(س)

قصیده او را بخوانید:

قرآن به نیزه بود علی گفت: ای جهان
قرآن ناطق است کنون در حضورتان

این برگ‌های مصحف قرآن که بر نی است
در جان من نشانده خداوند آسمان

قرآن منم که آیه تطهیر با من است
قرآن علی است سوره کوثر عدیل آن

در پلک‌های من شب «والیل» روز شد
«والشمس» از نگاه پر از نور من عیان

تکرار آیه‌های «هم الغالبون» منم
«یا ایها الذین» گرفتار در زمان

قرآن ناطق است علی تا همیشه‌ها
قرآن کاغذی است که بر نیزه‌ها روان

آیات نور در تب آن سینه مانده است
نازل شده است حضرت باری به قلبمان

«فاصبرعلی... » تمام سخن‌های پوچ و پست
«سبّح بحمد ربِ» خداوند لا مکان

«وَأمُر» به عشق پاک خداوند «و اصطبر»
عبرت بگیر از شب تاریک کافران

قرآن هدایت است به آن سوی «من یشاء»
پرواز می‌دهد دل و دین را به کهکشان

آتش به مصحف نبوی داغ تازه نیست
تاریخ هم گواه بزرگی است توامان

قرآن و عترت است دو بال نبی حق
آتش فتاده است دوباره به جان آن

نی‌زار خاندان علی عین مصحف است
آتش زدند باز بر این حجم نی ستان

تاریخ هم گواه بزرگی است بعد از این
می‌سوخت مصحف دل مولای عاشقان

زهرا مگر که سوره کوثر نبود؟ بود؟
زهرا مگر نبود شب قدر این جهان؟

زهرا مگر مباهله کفر و دین نبود؟
زهرا مگر که کیست؟ همان سید زنان

آتش به آیه‌های وجودش چرا زدند؟
چون می‌وزید عطر خوش سوره‌ها از آن

تاریخ گفته است که ای خیل مومنان
قرآن چراغ روشن هر روزهایتان

«دی شیخ گرد شهر همی گشت با چراغ
کز دیو و دد ملولم و انسان...» بمان بمان

وقتی چراغ روشن ما مصحف علی است
وقتی جهان به نور علی هست روشنان

راه درست راه نگاه پیمبر است
حیدر در این مقام، نبی را نگاهبان

در آتش وجود علی کربلا گداخت
خون حسین شد سپر جان خاکیان

تا دامن سه ساله او در عطش نسوخت
کی می‌رسد برای ابد کس به دادمان

آتش به مصحف نبوی داغ تازه نیست
تاریخ هم گواه بزرگی است بی‌امان

ما زخم خوردگان دل از دست داده‌ایم
آتش شده است بهر دل ما چو گلسِتان

حالا هزار و چهار صد و چند آتش است
این آتشی که باز رسید از گذشتگان

قرآن درون سینه ما خانه کرده است
آتش بیاورید و بسوزید قلب‌مان

در سوختن مرام مسلمانی‌ام هنوز
بوی خلیل می‌دهد این قصه را بخوان

آتش بیاورید که آتش فشان شوم
یک سیل پر گداز ز قلبم شود روان

قرآن نسوخته است و نمی‌سوزد و هنوز
بانگ «لَهم عذابُ الیم» است بانگمان

اللهُ نور... نورِ سماوات بر زمین
قرآن کتاب آینه نور عاشقان

مصباح در زُجاجه‌ای از نور و نار هست
قرآن چراغ روشن خورشید پاسبان

لا شرق و غرب، کوکبِ دُرّی است این درخت
طوری است در تجلی شب‌های بی‌شبان

در خانه‌ای که نور هدایت وزیده است
باید گرفت آتش عشق تو در میان

خون می‌چکد ز ناخن دجّاله‌های قرن
تا آنکه در محاصره گیرند انس و جان

قرآن برای مردم جغرافیای خاک
یک پنجره است رو به فراخی آسمان

این پنجره گشوده شود مست می‌کند
جان تمام خسته دلان را در این زمان

آتش بهانه‌ای است که خاکسترش کنند
غافل از اینکه هُرم عطش می‌شود عیان

«آتش بگیر تا که بدانی چه می‌کشم»
در قرن قحط‌سالی نامردی جهان

ارسال نظرات