شهید صدر نماینده جریان روشنفکر حوزه نجف/ دلایل عدم همکاری با بیت آیت الله خوئی
خبرگزاری رسا ـ گروه بین الملل: بازخوانی نظرات و دیدگاههای شاگردان شهید آیت الله محمدباقر صدر و خاطرات آنها و همچنین سخنان افرادی که به اندازه کافی با اندیشههای ایشان آشنایی دارند از آن رو حائز اهمیت است که میتواند نگاه کلی درباره منظومه اندیشهای این فقیه نوآور و مجاهد مخلص را به مخاطب منتقل کند. در ادامه گزیدههایی از سه گفتوگو درباره شهید صدر را منتشر میکنیم:
آیت الله شاهرودی: شهید صدر از همکاری با اطرافیان آیت الله خوئی مایوس شدند
آیت الله شاهرودی: قبل از حضور در درس شهید صدر هم، من با ایشان ارتباط پیدا کرده بودم، ولی وقتی در درس ایشان حاضر شدیم، این ارتباط خیلی قوی شد. عرض کردم رابطه استاد و شاگردی درحوزه ها رابطه بسیار عمیقی است، یعنی استاد در حوزه نسبت به شاگرد، هم مربی است، هم پدر است، هم مهذب است و اساتیدی که در حوزه ها موثر هستند، در همه امور شاگرد، حالتی این چنینی دارند. ایشان هم، جاذبه های خیلی قوی داشتند و جاذبه شخصیت شان فوق العاده بود. اخلاق خیلی فوق العاده ای داشتند. محبت بسیار زیادی نسبت به همه و مخصوصا نسبت به شاگردان شان داشتند. واقعا شاگردان ایشان احساس می کردند که ایشان از پدر به آن ها نزدیک تر و در زندگی شان موثرتر و برای شان دلسوزتر است. واقعا هم همین جور بود، یعنی ایشان خیلی به شاگردان خود علاقه داشتند و سعی می کردند آن ها را از هر نظر تربیت کنند و چون تفکرشان سیستماتیک بود و با برنامه کار می کردند، برای این رابطه هم برنامه ریزی کرده بودند.
برنامه دقیق در خصوص تدریس و آموزش
آیت الله شاهرودی: ما ابتدا متوجه نمی شدیم و بعدها برای مان مشخص شد که ایشان برای هر چیزی برنامه ریزی کرده بودند. غیر از درس های سنتی فقه و اصول که هر روز صبح و عصر داشتند، با همان روش های سنتی حوزه، برنامه های بسیار مهمی را هم تنظیم کرده بودند که انسان متوجه نمی شد و بعدها می فهمید که این برنامه ها در شناخت و تربیت او چه نقش عجیبی داشته اند. به عنوان مثال در حوزه ها معمولا تعطیلی زیاد است. در هر وفات و تولدی، حوزه تعطیل است. ایشان در تمام این تعطیلات، به استثنای مواقعی چون عاشورا و اربعین، از فرصت استفاده و شاگردان خود را با تاریخ ائمه و تاریخ اسلام و نگرش ها و بینشهایی که باید عالم امروز از تاریخ اسلام و ائمه داشته باشد، آشنا و به تناسب تولد و وفات امامی که حوزه به آن مناسبت تعطیل بود، درباره این موضوعات، صحبت می کردند. مجموع این بحث ها شاید بیش از صد سخنرانی شده باشد.
علاوه بر این ها جلسات روزمره و گعده و مجالس استفتاء هم که بود و همه آن ها علم و فکر و نظریه پردازی و سوال و جواب بود. جلسات عادی ایشان هم کلاس درس بود.کل این مجموعه، شاگرد را از جهاتِ مختلف تربیت می کرد. برخورد اخلاقی ایشان هم خیلی عجیب بود. بسیار متواضع بودند. دائما دنبال این بودند که افراد را هم تربیت کنند، هم امتحان کنند، هم تذکر بدهند، هم خودشان برای این ها الگو باشند. در برخوردهای شان، در تواضع شان، در رفت و آمدهای شان، با اساتید، با اقران خودشان، خیلی با ادب بودند و این ادب را سعی می کردند نشان بدهند. خلاصه از هر جهت سعی داشتند طرف را تربیت کنند. مسائل سیاسی هم که بحث می شد، خیلی مفصل وارد می شدند.
رابطه شهید صدر با آیت الله خوئی
آیت الله شاهرودی: آقای خوئی فعال ترین مرجع نجف بودند. التسلیحات الخطیره را نوشتند و شاه را تکفیر کردند. حکم کفر شاه را صادر کردند. ایشان بود که نیمه های شب به سراغ آقای حکیم رفت و گفت آقای خمینی را گرفته اند و ممکن است اعدام کنند. ایشان فتاوای حکومتی خوبی هم دارند، علت هم همین آزادی فکر ایشان است. اندیشه آقای خوئی قبل از اینکه به مرجعیت برسند؛ در این عرصه ها خیلی زیاد بود. هرکس با ایشان صحبت می کرد؛ به این نتیجه می رسید که ایشان اطلاعات حقوقی اش خیلی زیاد است. مسائل مفهومی اسلام را خیلی کامل می دانستند، اسلام را به عنوان یک نظام، قبول داشتند. مثلا ایشان تمام حکومت های غیراسلامی را نامشروع می دانستند و فتوای شان این بود که از نظر اموال هم، آن ها را مالک نمی-دانستند و لذا کارمندانی که حقوق می گرفتند، دچار مشکل می شدند، چون حقوق آن ها را مشروع نمی دانستند و می گفتند تا حکومت اسلامی نباشد و مشروعیت آن از طرف شارع امضا نشود، مشروع نیست. تمام مقلدین ایشان مشکل پیدا کرده بودند، چون ایشان می گفتند این حکومت ها شرعی نیستند.
مطالعات عمومی شان هم خیلی خوب بود. حافظه خیلی خوبی هم داشتند و آقای صدر هم که سال ها شاگرد ایشان بودند؛ گمان می کنم این بحث ها هم بینشان رد و بدل می شد و خیلی به آقای خوئی خوش بین بودند و به خصوص بعد از دوران آخر مرجعیت آقای حکیم که چالش با حکومت زیاد شده بود، آقای صدر تصور می کردند آقای خوئی می توانند همان راه آقای حکیم را ادامه بدهند و با این امید بر رجوع به ایشان تأکید کردند و با خود ایشان هم در ابتدای کار قول و قراری گذاشتند.
قول و قرارهایی مبنی بر اینکه سعی شود وکلای آقای حکیم که مبارز و با صدام مخالف هستند، تأیید شوند و کسانی که با دولت ند و یا آدم های مشکوکی هستند، وکالت به آن ها داده نشود. لذا آقای صدر خیلی امید داشتند. آقای صدر بعد از مدتی دیدند که این کار انجام نمی شود یا عکس آن انجام می شود و حتی به کسانی وکالت داده شده که سابقه کمونیستی داشتند، سابقه ضددینی داشتند و یا در بصره و امثالهم، شهرتهای خاصی داشتند. ایشان هم خیلی ناراحت شدند. دستگاه آقای خوئی به تدریج ازکنترل ایشان خارج شد و کاملا روشن شد که افق فکری باز، یک مسئله است و مدیریت یک مسأله دیگر و ایشان نتوانستند اطرافیان خود را مدیریت کنند. آقای صدر از این جهت به تدریج مأیوس شدند و لذا با بیت ایشان قطع رابطه کردند، ولی با خود ایشان بعضی وقت ها سلام و علیکی داشتند.
ورود شهید صدر به عرصه مرجعیت
آیت الله شاهرودی: ایشان از نظر فکری، بحث های سیاسی و اجتماعی در کل عراق بی نظیر و در جهان اسلام کم نظیر بودند. کتاب ها و مقالات و صحبت های ایشان عمق عجیبی داشتند. چه از داخل چه از خارج عراق، ارتباطات زیادی با ایشان برقرار می شد. ایرانی هایی که در خارج بودند به آنجا زیاد رفت و آمد می کردند. مبارزانی بودند که بعضی از آن ها قوم و خویش ایشان هم هستند، مثل آقای صادق طباطبایی و اعضای انجمن های اسلامی که می آمدند و می رفتند. آقای یزدی و امثال این ها، هم به لبنان و نزد آقای موسی صدر می رفتند و هم در نجف نزد ایشان می آمدند و جذب افکار و آرای علمی و سیاسی ایشان می شدند. آقای صدر در همه بخش ها امتیازات فوق العاده ای داشتند، بی نظیر بودند.
نزد خیلی ها اعلمیت ایشان ثابت شده بود و می خواستند از ایشان تقلید کنند و آن روحیه و شرایط انقلابی و عشق و علاقه هم مزید بر علت می شد. این موج، مخصوصا در جوان ها به شدت به راه افتاده بود و در بعضی از علماء، مخصوصا علمای بزرگ در استان های عراق هم دیده می شد، از آن جمله آسیدمیر محمد قزوینی در بصره که از فضلا و مجتهدین بودند و دفاتر بحث فقه ما و امثال این ها راخواسته بودند. این ها را خوانده بودند و بحث های فقهی را با بحث های کتابی آقای خوئی که خیلی هایشان از جمله التحقیق چاپ شده بود؛ تطبیق می دادند و همین طور مستمسک آقای حکیم، ولی چون زمان حیات آقای حکیم بود و اعتقاد به اعلمیت آقای حکیم پیدا کرده بودند، می گفتند از لحاظ شرعی مکلفیم و نمی توانیم به کسی غیر از ایشان ارجاع بدهیم، اما آقای آسیدمحمد قزوینی، دو سه بار پسرهای شان و عشایر بصره را نزد آقای صدر فرستادند و این نمایان-گر تمایل عمیق آن ها به آقای صدر بود. بعد از فوت آقای حکیم، بعثی ها با ایشان برخورد کردند و چون ایشان شناسنامه کویتی داشتند، به آنجا فرار و همان جا فوت کردند.
به هر حال، ایشان بارها پسرهای شان را نزد آقای صدر فرستادند و هرچه هم ایشان می گفتند که من متصدی نیستم و آن ها را به بقیه مراجع، از جمله آقای خوئی ارجاع می دادند، قبول نمی کردند. آن ها از جلسه که بیرون می آمدند، دوباره مطالب ایشان را می گرفتند و استنساخ می کردند و یا استفتاء می-کردند و ایشان مجبور می شدند جواب بدهند. این دو عامل دست به دست هم داده بودند و واقعا خواست عمومی مردم عراق بود، مخصوصا جوان ها و طلبه ها و کسانی که از مراتب علمی ایشان اطلاع پیدا کرده بودند که تعدادشان کم هم نبود. این شرایط و وضعیت بیت آقای خوئی، سبب شدند که ایشان مرجعیت را بپذیرند؛ ولی فوق العاده با احتیاط این کار را کردند.
آقای صدر بالقوه پتانسیل بسیار بالایی برای مرجعیت داشتند، چون هم از نظر فقهی بسیار روشن بودند، هم از نظر مسائل فکری خیلی مسلط بودند. جامعیت خاصی هم داشتند. مثلا شهید مطهری که خدا رحمت شان کند؛ در بحث فلسفه و جامعه، نظرات بسیار خوبی دارند و آقای صدر هم خیلی به ایشان علاقه داشتند. مواریث فقهی شهید صدر در حال حاضر هم محل مراجعه اهل دقت است. الان طلبه های فاضل قم می گویند در درس خارج تا کسی متعرض نظریات شهید صدر نشود، می-گویند این درس کاملی نیست. تقریرات چاپ شده و بحث های ایشان دارد حالت تسلط پیدا می کند و مثلا در مسائل اصولی و بحث های خارج فضلا و اساتید قم که دارند جای پیرمردها را می گیرند.
ارتباط شهید صدر با حضرت امام (ره)
آیت الله شاهرودی: ایشان از دو طریق با امام(ره) ارتباط داشتند. یکی از طریق مرحوم آسیداحمدآقا که خودشان هم در درس آقای صدر شرکت می کردند، یکی هم افرادی که از خارج می آمدند و همچنین طلبه هایی که با آن ها ارتباط داشتند. مثلا آقای دعائی خیلی نقش داشتند و با انجمن های اسلامی و خارج از کشور ارتباط داشتند و حقاً خیلی هم نقش برجسته ای داشتند. در بحث های سیاسی و اجتماعی، ارتباط آن ها به این نحو بود. خود آقای صدر هم به هر مناسبتی دیدن امام(ره) می رفتند.
بارها در خدمت ایشان به دیدن امام(ره) رفتیم و امام(ره) هم خیلی به ایشان احترام می کردند. مخصوصا اواخر که امام(ره) را در منزل، محصور کردند، تنها کسی که به دیدن امام(ره) رفت، آقای صدر بودند. هیچ کس نرفت. می ترسیدند. روز بعد هم که امام(ره) رفتند مرز کویت و بعد به پاریس رفتند. در سه چهار روز آخر، تمام اطراف خانه امام(ره) را گرفته بودند و هیچ کس اعم از عرب و دیگران، به دیدن امام(ره) نرفت و فقط آقای صدر می رفتند. قبل از تصمیم برای رفتن به کویت، امام یک هفته ای در منزل محصور بودند. قبلا هم برخورد آقای صدر همین طور بود. در وفات مرحوم حاج آقا مصطفی، ایشان سه چهار بار به دیدن امام(ره) رفتند. امام(ره) هم خیلی به ایشان اظهار لطف می کردند. اواخر داشت خیلی چیزها جبران می شد. ولی متاسفانه دیر شده بود، یعنی زمینه زیادی نمانده بود. امام(ره) دچار مسائل ایران و غلیانی که در کشور شده بود، شدند. در آنجا هم بحث بعثی ها بود و برخوردهای بدی که کردند و کسانی را اعدام کردند. مرحوم حاج آقا مصطفی، خدا رحمت شان کند، در ابتدا خیلی به آقای صدر علاقه داشتند.
دیدگاه سید شهید درباره پیروزی انقلاب
آیتالله شاهرودی: شب فرار شاه، آقای صدر درس نگفتند و با حال و بیان عجیب و سحرآمیز و لحن حماسی درس را شروع کردند.ادبیات عجیبی داشتند. خیلی عجیب بودند. هم قلم عجیبی داشتند، هم بیان خارق العاده ای. بعد از گفتن بسم الله گفتند، "الیوم تحقق آمال الانبیاء" امروز آرزوها و خواب انبیاء در تاریخ محقق شد. این قدر ایشان خوش بین بودند. بحث ها و تظاهرات شروع شدند و من به ایشان گفتم این وضع قطعا منشا تحول بزرگی در منطقه می شود و حالا که صدام می بیند که رژیم شاه موفق نشده، شما را آسوده نخواهد گذشت و هرجور که هست شما باید از عراق بیرون بیایید. ایشان گفتند فعلا شما برو.
آیت الله اعرافی: مقابله با سستی در حوزه علمیه نجف
آیت الله اعرافی: شهید صدر(ره) بهرغم عمر کوتاه، آثار و برکات فوقالعادهای داشتند و شعاع تأثیرگذاری فکری، علمی، اجتماعی و سیاسی ایشان بسیار بالا است. از حیث دامنه ی تأثیرگذاری چه در عراق و چه کشورهای دیگر به ویژه ایران و نیز کل جهان اسلام، از رجال دسته اول تاریخ معاصر بودند. بنابراین، نکته ی اول این است که شخصیتی که حدود 50 سال عمر کرد، تا این حد تأثیر داشت. بعد از شخصیت امام خمینی(ره) که در رأس است، قطعاً شهید صدر(ره) به لحاظ دامنه ی تأثیر و گستره ی آثار فکری و فرهنگی در دوران معاصر دارای جایگاه بسیار مهمی است.
شرایط درخشش شهید صدر(ره)، از نظر اجتماعی بسیار قابل تأمل است و مهم است که به اوضاع اجتماعی زمان ایشان هم توجه کنیم. در دوره ی ایشان اوضاع عالم اسلام اینگونه بود:
1ـ موج مارکسیستی و اندیشههای ماتریالیستی در قالب مارکسیسم در جهان رواج داشت. اصولاً ایدئولوژی مارکسیسم در آن دوره، عدالتطلبی و آزادیخواهی بود. مبارزات جهان اسلام هم در قالب همین ایدئولوژی مارکسیستی دنبال میشد و اینطور نبود که اسلام به عنوان یک حرکت زنده ی حاضر در صحنه ی مبارزه تلقی شود، بلکه اسلامخواهی در درجه ی دوم بود. در فضاهای روشن فکری دانشگاهها و فضاهای مبارزاتی، یک موج ماتریالیستی در قالب مارکسیسم حاکم بود و روشن فکرها در کشورهای جهان سوم و تحقیرشدگان عالم به سمت مارکسیسم گرایش داشتند. البته اندیشه ی مارکسیستی پس از مدتی با شکست مواجه شد.
2ـ حاکمیت ایدهها و اندیشههای غربی مانند کاپیتالیسم و دیدگاههای سرمایهداری و استکبار غربی است که در تمام دنیا و در جهان اسلام رواج داشت. امروز نیز، با تمام تلاشهایی که انجام میشود، باز هم در تمام عرصهها شاهد هجمه ی اندیشه ی غربی در ابعاد فلسفی، معرفتی، فرهنگی و سیاسی هستیم. در زمان شهید صدر(ره) نیز این تهاجم در عراق و سایر کشورهای جهان اسلام وجود داشت.
3ـ در دوره ی شهید صدر(ره) نظریات ناسیونالیستی عرب در عراق، سوریه و بسیاری از کشورها رواج داشت و ناسیونالیست عربی یک اندیشه ی مسلط بود. مرحوم شهید صدر(ره) در شرایطی قرار داشت که جهان اسلام در تهاجم سه ضلعی مارکسیسم، کاپیتالیسم و ناسیونالیسم عربی بود و جهان سوم هم خودش را از اسلام دور میداشت.
از جهت دیگر، خود عراق هم در آن دوره شرایط ویژهای داشت و مهمترین مسأله ی آن، حاکمیت حزب بعث بود. به تدریج که شهید صدر(ره) از تحصیل به تدریس آمد، شاهد تغییر حکومتها در عراق بود تا در نهایت به حزب بعث و حکومت صدام رسید که آن هم مسائل زیادی داشت. شهید صدر(ره) با حاکمیت جائر و مستبدی مواجه بود که میخواست حوزهها را ریشهکن کند و نجف را به عنوان کانون حوزوی منحل کند و به دنبال آن، یک دینزدایی در عراق بهوجود آورَد.
از طرف دیگر، شهید صدر(ره) با نوعی خمودی و سستی در حوزه ی نجف مواجه بود. حوزه ی نجف، حوزه ی کهن سالی بود که برکات بسیاری در تاریخ معاصر داشت و بزرگان زیادی از آن برخاسته بودند. این حوزه در آن دوره بر اثر فشارهایی که حزب بعث وارد میکرد و پارهای قصور که از سوی برخی علما بود، دچار خمودی شده بود و دور از واقعیات اجتماعی، سر در لاک خود داشت. از طرف دیگر فشار درونی که داشت آن را مضمحل میکرد.
همچنین ایشان بهویژه در اواخر، با موج انقلاب در ایران مواجه بود، یعنی درخشش امام(ره) و پیدایش انقلاب و مسائلی از این قبیل. در کنار همه ی اینها، شاهد اختلافات تاریخی و مذهبی در جهان اسلام هستیم. در نهایت او با یک عقبگرد تمدنی جهان اسلام و موضع ضعیف آن در برابر دنیای غرب مواجه بود. این اوضاعی است که شهید صدر(ره) در آن زندگی میکرد و میخواست آن را تغییر دهد.
سه نکته در مورد وضعیت فکری و سه نکته در مورد شرایط جهان ذکر شد. در مقابل، ایران به سمت انقلاب و حوزه ی قم به سمت رشد و تعالی پیش میرفت. شهید صدر(ره) در جهان اسلام با آن شرایط مواجه بود و در فضایی تنفس میکرد که با هجوم فکری و معرفتی روبهرو بود. او موجشکنی بود که میخواست در برابر این عوامل بایستد و معادلات فکری جهان اسلام را تغییر دهد. کسی که این مسائل را بفهمد و بخواهد در این نقشه ی جامع، تفکر کند و نقش مؤثری ایفا کند، بسیار کم است. ایشان کسی بود که جغرافیای سیاسی ـ معرفتی جهان را میشناخت و میخواست ایفای نقش کند و تا اندازهای هم این کار را انجام داد.
به نظرم ایشان در رتبه ی نخست، شهید انقلاب اسلامی و امام هستند. ما شهدایی همچون شهید مطهری(ره) و شهید بهشتی(ره) و مانند اینها داریم که در ایران و اطراف امام بودند، ولی شهید صدر(ره) در کشور دیگری بود. ایشان با موقعیتی که داشت که یک مرجع دینی بود، میتوانست کار خود را جلو ببرد. از طرف دیگر، صدام پیشنهاداتی به ایشان میداد که دست از امام خمینی بردار که تو آقای عراق هستی، اما ایشان میگویند: نه. این، وظیفهشناسی و روح اخلاص است.
ویژگیهای علمی شهید صدر
آیت الله اعرافی: 1ـ روشمندی براساس متدولوژی اجتهاد: روشمندی ایشان براساس متدولوژی اجتهاد است. برخلاف بسیاری از روشن فکران، متفکران و نوپردازان که گاهی از عمق روشمندی در حوزه ی علوم اسلامی و مسائل عقلی فاصله میگیرند، کارهای علمی ایشان مبتنی بر روش اجتهادی، عقلی دقیق و کامل است. ایشان یک مجتهد کامل بودند و اصالت اندیشه ی عقلی در تمام کارهای علمی ایشان مشهود است.
2ـ نوپردازی اصیل: در ایشان یک نوع نوپردازی اصیل وجود دارد و یک نواندیش و نوپرداز هستند. در عین حال که مجتهد است و در چارچوب نظام کلاسیک فقه و اصول کار میکند و براساس همان روشها پیش میرود، نگاهی هم به دنیای جدید دارد و بحثهای ایشان ناظر به مسائل روز است. شهید صدر(ره) آخوندی نبود که از مجامع آکادمیک و جهان معاصر مطلع نباشد، بلکه همه را می شناخت و درصدد بود معارف دینی را ناظر به زمانه ی خود کند. این نواندیشی جدیدی است که ریشه در سنت دارد و سنت را به دنیای امروز پیوند میزند تا پاسخ گوی مسائل دنیای امروز باشد.
3ـ گاهی از جریانات معرفتی، عقلی، سیاسی و اجتماعی دنیای جدید: وقتی به کارهای علمی ایشان نظر میافکنیم، میبینیم که عمیقترین بحثهای معرفتشناسی غرب از اقتصاد و اجتماع و مانند آن را مورد توجه قرار دادهاند. بنابراین، نواندیشی ایشان از یک طرف در سنت ریشه دارد و از طرف دیگر، معطوف بر واقعیتهای امروز و مبتنی بر شناخت دقیق از جریانات فکری دنیای امروز است. دلیل اینکه این نواندیشی را جدا کردیم، این است که یک نواندیشی در اثر آشنایی با لایههای رویین دنیای امروز است و نواندیشی دیگر با لایههای عمیق فکری، فرهنگی و فلسفی در ارتباط است. ایشان علاوه بر نواندیشی در نوع اول، این نوع نواندیشی را نیز داشتند و با جریانات معرفتی کاملاً آشنا بودند.
گستره مطالعات و تحقیقات علمی شهید صدر
آیت الله اعرافی: دامنه ی مطالعات و تحقیقات علمی ایشان بسیار متنوع و متکثر است. ایشان در حوزههای مختلف مباحث علمی و مسائل روز وارد شدند، مثلاً یکی از ویژگیهای شهید مطهری(ره) این است که از داستان راستان تا اصول فلسفه را دارد و در 20 محور مهم مسائل اسلامی و نیازهای معاصر وارد شده، قلم زده و سخنرانی و کارکرده است. مرحوم شهید صدر(ره) هم دارای افق فکری وسیعی بود و دامنه ی کار علمیاش جامعیت داشت. در ادامه، مصادیقش را بیان می کنیم: ایشان از یک طرف، در حوزه ی علم و فلسفه به همان معنای کلاسیک آثاری را خلق کرده که نشان میدهد از سرآمدان در این زمینه است. در عین حال، در فلسفه هم بهطور عمیق وارد شده و با نگاه به فلسفه ی اسلامی، کتاب فلسفتنا را نوشتهاند که هم در نقد تفکرات امروز فلسفی است که انسانها را به سمت شکاکیت میکشاند و هم پایهریزی مبانی مهم فلسفی است. عمده ی کار فلسفتنا در معرفتشناسی است.
همچنین در سالهای آخر عمر، در حوزه ی تفسیر وارد شدند و علاوه بر خلق روش جدیدی در تفسیر، باب جدیدی را نیز به این علم افزودند. افزون بر اینها، ایشان در حوزههای جدیدی هم که نیاز به نظامپردازی هست، وارد شدند، مثلاً در اقتصادنا، هم نظام اقتصادی غربی، سوسیالیستی و کاپیتالیستی را نقد کردند و هم نظام جدیدی در حوزه ی اندیشه ی اسلامی پایهریزی کردند.
در حوزه ی حکومت، سیاست و نظریه ی سیاسی اسلام، دارای نظریه ی سیاسی هستند و در حوزه ی مسائل روشی، مثلاً منطق، مبدع یک نظریه در باب منطق استقراء هستند. در تاریخ، در تأویل تاریخ اسلام و ائمه، صاحب دیدگاه هستند. بنابراین، میبینیم که در عصر خودشان، با عمر کوتاه و مشکلاتی که داشتند، در همان 30 سال کار تحقیقی، به دامنه وسیعی از علوم اسلامی جدید وارد شدند، قلم زدند و آثاری را خلق کردند.
نوآوری در نظریهپردازی دینی
آیت الله اعرافی: از اولین و مهمترین اصول و مبانی علمی ایشان میتوان به نگاه عمیق، روشمند و روشساز ایشان اشاره کرد. در زندگی علمی، ساخت متد تحقیق بسیار مهم است. یک نوآوری در سطح عمیق نظریهپردازی این است که در روش علمی، نوآوری وجود داشته باشد. مرحوم شهید صدر(ره) در این حوزه وارد شدند که در اینجا به چند نمونه اشاره میکنیم: اول در اصول، صاحب ابتکاراتی هستند. در حوزه ی روش فقه و اصول با روش سنتی پیش نرفتند و نظریات و روشهای جدیدی اتخاذ کردند. دوم در منطق، منطق استقراء را آفریدند که در دانشگاههای دنیا مورد بحث است و بحثی فرا دینی میباشد. در بحث استقراء، یقین ذاتی را در باب حرکت از استقراء به سمت قطع و یقین ابداع کردند، آن هم با مدل ریاضی دقیق. سوم در حوزه ی تفسیر، روش تفسیر موضوعی را در پیش گرفتند، اما نه روش موضوعی بهمعنای متعارف، بلکه به این معنا که در عوض اخذ مستقیم موضوعات از دین، موضوعات را از زندگی بگیریم و به دین عرضه کنیم. البته این، خلق یک روش نیست، بلکه پردازش یک روش است. چهارم، چیزی که در پشت اقتصادنا است، یعنی روش نظریهپردازی و جمع گزارههای فقهی برای رسیدن به دیدگاه بنیادی. این همان نظریهپردازی در سطح نظامات فکری است و متأسفانه این روش کار نشده است و اگر کار میشد، در حوزه برکات بسیاری داشت.
از دیگر ویژگیهای علمی ایشان، ابداعات علمی بوده است. ایشان همیشه یک حرف نو و ابداع داشت، حتی در یک سخنرانی عادی و اخلاقی هم یک بحث نو داشتند، مثلاً در رساله ی خود، پردازش و طبقهبندی جدیدی از فقه دارند یا سخنرانیهای ایشان، روشهای ویژه ی خود را دارد.
قلم روان، هنر تسخیر و بیان جذاب شهید صدر(ره) از دیگر ویژگیهای ایشان است. ایشان قلم بسیار فاخر، درست و متقن، روان و پرجاذبه داشت؛ بیان ایشان هم همینطور است. سخنرانی که ایشان در اخلاق داشتند، بسیارتأثیرگذار بود، بهگونهای که در درس اخلاق ایشان، همه گریه می کردند.
نگاه عمیق و روشمند در حیطه اندیشه
آیت الله اعرافی: ایشان در مواجهه با تمدن غرب، یک راه معتدل و قاطع را دنبال میکرد، چنانکه امام خمینی(ره) نیز همینگونه بود. در برخورد با تمدن غربی، برخی قائل به نفی مطلق هستند که درست نیست؛ چون غربیها پیشرفتها و محاسنی هم دارند و باید از تجربیات آنها استفاده کرد. برخی هم قائل به هضم مطلق هستند که فرهنگ غربی را باید کاملاً هضم کرد و پذیرفت که این هم درست نیست.
شهید صدر(ره) بر این عقیده بود که باید اسلام را احیا کنیم و در برابر هجمههای متضاد با فکر و اخلاق اسلامی بایستیم، اما ایشان ایستادن متهجرانه را نمیپذیرفت و معتقد بود که باید کار علمی کرد و با عقل، علم و قاطعیت برخورد کرد و معتقد بود که نسل جوان باید به لحاظ علمی مجهز باشند. در عین حال نمیگفتند که نباید در مقابل آنها اقدامی کرد، بلکه تأکید میکردند که در بعضی مواقع مقاومت لازم است. خود ایشان در مواجهه با صدام، برخورد میکند و با مردم کار علمی میکند و میخواهد آنها را با اخلاق و علم هدایت کند.
آیت الله سید علی اکبر حائری: شهید صدر نماینده قشر روشنفکر حوزه بود
آیت الله حائری: ایشان در نجف اشرف از مراجع علمی بودند، گرچه چون استادشان، آیةالله خویی حیات داشتند، به مرجعیت اعلی نرسیدند و در زمان حیات استادشان به شهادت رسیدند. البته در نظر ما، ایشان در فقه و استنباط احکام اعلم بود، ولی در عموم جامعه به مرجعیت اعلی نرسید. تخصص اصلی شهید صدر(ره) در فقه و اصول و فن استنباط احکام شرعی بود، ولی در ابتدا باید به بیان ویژگیهای علمی ایشان بپردازیم، هرچند شهید صدر(ره) ویژگیهای مهم بسیاری دارند که به چند مورد از آنها اشاره میکنیم:
اول، عمق علمی همراه با گستردگی و وسعت. جمع بین این دو مطلب خیلی مشکل است و کمتر کسی از متخصصین علوم است که بتواند بین عمق و موشکافیهای خیلی عمیق و وسعت و گستردگی مطالب علمی که در آن تخصص دارد، جمع کند. معمولاً بعضیها عمیق هستند، اما گستردگی ندارند؛ برعکس بعضیها گستردگی دارند و خیلی شاخهپراکنی میکنند، ولی عمق ندارند و مطالب شان سطحی است. ایشان از موهبت الهی که داشت، بین هر دو جنبه جمع کرده بود و مباحثی را که مطرح میکرد، بسیار عمیق بود، چنانکه گاهی بعضی متخصصین در فهم مطالب ایشان دچار مشکل میشدند، حتی در بعضی مطالب علمیِ ایشان در غیر از فقه و اصول، مثلاً در کتاب اسس المنطقیه فی الاستقراء بعضی دکترها و پروفسورهای خارجی و اروپایی در فهم بعضی مطالب دچار مشکل شدهاند.
ویژگیهای علمی در منظومه فکری سید شهید
آیت الله حائری: از ویژگیهای علمی ایشان که میشود اشاره کنیم، جمع بین بحث تئوری و بحث تطبیقی است. کسانی که، هم بحث تئوریشان مبتکرانه باشد و هم تطبیقات آن، کم هستند، اما ایشان هر دو جنبه را جمع کردند. معمولاً خیلی از علما را میبینیم که یک بحث تئوری را مطرح میکنند، اما اینکه این بحث کجا به درد میخورد و موارد استفاده و تطبیقاتش چیست، معلوم نیست. ایشان معمولاً در انتهای هر بحث، موارد استفاده از آن را مطرح میکرد. هم در درس خارج شهید صدر(ره) و هم در کتاب و دروس علم اصول که معروف به حلقات اصول است ـ که مرحوم شهید صدر آن را تألیف کرده ـ این پدیده بسیار به چشم میخورد که ایشان یک بحث را ابتدا به صورت تئوری و نظریهی ذهنی مطرح میکند و بعد ثمرهی عملی آن بحث، تطبیقات و موارد استفاده از آن را بیان میکند و دو جنبه را در کنار یکدیگر مطرح میکند.
ویژگی دیگر، جمع بین تخصصهای علمی متعدد است و کمتر کسی است که بتواند در علوم متعدد، در چنین سطح بالایی تخصص داشته باشد. شهید صدر(ره) علاوه بر فقه و اصول که تخصص اصلی ایشان بود، در فلسفه نیز خیلی عمیق بود و نظریات فلسفی جدیدی آورده است، البته نه در فلسفتنا که ایشان، این کتاب را در جوانی یعنی احتمالاً در سن بیستودو سالگی نوشت و تألیف آن، برای جوانی با این سن و سال معجزهآمیز است، اما به هر حال، این کتاب هماهنگ با فلسفهی موجود و متداول است، ولی در بحثهای خارج و در اسسالمنطقیة للاستقراء مکتب فلسفی جدیدی ابداع کرد که از اساس غیر از فلسفهی معمول بوده و بهخصوص در بحث فلسفهی شناخت، مکتب سومی را در مقابل مکتب اصالت عقل و اصالت تجربه ابداع کرد. چنانکه میدانید در فلسفه دو مکتب اصالت عقل و اصالت تجربه وجود دارد. شهید صدر(ره) با توجه به حساب احتمالات، بحث شناخت را مطرح کرد و در مقابل مکتب عقلی و مکتب تجربی، مکتب ذاتی شناخت را مطرح کرد که بر اساس استقراء و نظریهی حساب احتمالات، به مکتب جدیدی رسیده است؛ به این معنا که چگونه شناخت بشر بالا میرود و این را هم به دو مرحلهی موضوعی و ذاتی تقسیم کرد. انسان در این دو مرحله به یقین میرسد، بدون اینکه قاعدهی کلی ـ که محال است همه دروغ گفته باشند ـ نیاز باشد. شهید صدر(ره) معتقد است اساساً به این کبریات کلی که به گفتهی همه، عقلی و در تقدیر است و بر همین اساس گفته شده استقراء یقینآور است، نیاز نداریم و این بهطور دقیق در اسسالمنطقیه للاستقراء بهعنوان المذهبالذاتی للمعرفت بحث شده است. میبینید که ایشان در هر یک از علوم دینی که وارد شده، عمیق بحث کرده است؛ در اقتصاد، هم اقتصاد بهطور کلی و هم بهطور خاص اقتصاد اسلامی؛ یعنی در کتاب اقتصادنا در دو مرحله بحث کرده است. همچنین در فلسفه و در تفسیر، چنانکه ایشان در اواخر عمرش موفق شد بالاترین بحث عمیق تفسیری را در چهارده جلسه سخنرانی مطرح کند. این جلسات، بعدها در تفسیرموضوعی قرآن کریم به چاپ رسید، البته دشمن به ایشان مجال نداد و استاد را از ما گرفت، وگرنه این تفسیر باید ادامه پیدا میکرد.
فعالیتها و نگاه تربیتی شهید صدر اول
آیتالله حائری: من متأسفانه آن زمان هنوز کودک بودم و به درس خارج ایشان نرسیده بودم، ولی بعدها نمونههایی از این جلسات را دیدم. مرحوم سیدعبدالغنی اردبیلی این جلسات را ضبط میکرد. اخیراً آنها را پیاده کردهاند و در یک مجلد از مجلداتی که چاپ شده و بهنام ومضات نام گذاری شده است، آوردهاند که شامل متفرقاتی از سخنرانیها، مقالهها و مطالبی است که در مجلهها چاپ شده است. سخنرانیهای شبهای پنجشنبهی ایشان ـ که بالاخص برای حوزویان و طلبههای حوزه که میخواهند برای دیگران الگو باشند، واقعاً جنبهی تربیتی دارد ـ در این مجموعه درج شده است. بعضی از بحثهایی که مطرح شده، این است: رسالت حوزه چیست؟ رسالت مرجعیت چیست؟ و مراجع باید چه اهدافی را دنبال کنند و چگونه در جامعه عمل کنند. آیا کافیست مرجع فقط استخاره بگیرد و رساله چاپ کند یا مرجعی که در رأس حوزهی علمیه است، رسالت دیگری هم دارد. این جلسات شبهای پنجشنبه، نمونهی برجستهای از کارهای تربیتی ایشان است.
یکی دیگر از فعالیتهای تربیتی ایشان که به مناسبتهای مختلف، در سخنرانیهایش مورد توجه قرار میداد، مسألهی خلوص نیت برای خدا است. ایشان تأکید میکرد که انسان باید هدفش مقدس باشد و به مناسبتهای مختلف این مسأله را گوشزد میکرد. نمونهای که میخواهم عرض کنم، این است: اوایلی که ایشان شکل مرجعیت گرفته بود و به طلبهها شهریهی ماهیانه میداد یا میخواست شروع به پرداخت شهریه کند، یک روز به درس آمد و مشغول سخنرانی شد و فرمود: یک نفر به من پیشنهاد کرده است، به شاگردهایی که در درس شما شرکت میکنند، شهریهی خصوصی بده؛ یعنی اگر قدرت مالی نداری که به همهی طلبهها شهریه بدهی، به شاگردان خودت بده. ایشان آنقدر از این پیشنهاد عصبانی شده بود که میگفت: (مضمون کلامش این بود) آخر عیب و عار نیست که من با پول، شاگرد دور و بر خودم جمع کنم؛ مگر هدف من این است که شاگردانم زیاد شوند؟! اگر من الآن به شاگردانم پول بدهم، همهی این مسجد پر میشود. آیا این کار خداپسندانهای است؟ هیچوقت به ذهنم خطور نکرده است که چنین ظاهرسازی و چنین هدفی داشته باشم و مقام خود را در چشم مراجع یا در چشم جامعه بالا برم. هدف من تنها این است که شاگرد تربیت کنم و خدمتی حقیقی داشته باشم، اما معنی این پیشنهاد این است که در مسیر ظاهرسازی بیفتیم. ایشان دلسوزانه و با عصبانیت میگفت: من میخواهم شما این روحیه را نداشته باشید؛ روحیهتان واقعی باشد؛ برای خدا کار کنید؛ برای خدا درس بخوانید؛ درس بدهید و هدف علمی داشته باشید. اینطور میخواست ما و شاگردانش را تربیت کند. اگر سخنرانیهای متعدد ایشان و دو سخنرانی که در مورد مِحنت، چاپ شده است، را بخوانید، میبینید ایشان چه اهداف تربیتی بلندی داشت. این سخنرانیها نمونهای از فعالیتهای ایشان در مسائل تربیتی است.
دلسوزی برای سربازانی که سید را محاصره کرده بودند
آیت الله حائری: خانهی ایشان در سال اخیر عمرش، حدود ده ماه، از طرف نیروهای امنیتی بعث عراق محاصره شده بود. نیروهای دولتی دور منزل را محاصره کرده بودند و کسی حق نداشت اطراف منزل ایشان رفت و آمد کند. خود ایشان هم اجازه نداشت بیرون برود، حتی آب و غذا را هم از ایشان قطع کرده بودند. حدود یک هفته ایشان را خیلی در فشار قرار دادند تا از گرسنگی تلف کنند. این جریان مفصل است، ولی مورد شاهدی که میخواهم عرض کنم، این است: یکی از برادران و دوستان عزیزمان، شیخ محمد نعمانی، که در آن مدت در منزل ایشان مخفی مانده بود و دولتیها از اختفای ایشان مطلع نبودند، نقل میکند: مرحوم شهید صدر از شکاف پنجرهی اتاق نگاه میکرد و میدید که در آن گرمای تابستان، نیروهای امنیتی که منزلشان را محاصره کرده بودند، ایستادهاند و عرق میریزند. ایشان دلش به حال آنها سوخت و به محمدرضا گفت که به حاجی عباس که خادم ایشان بود ـ البته آن اواخر حتی خادم را هم بیرون کردند ـ بگوید به آنها آب خنک بدهد؛ زیرا در گرما ایستادهاند و به گفتهی شهید صدر(ره) اسیر ایشان شدهاند. او میگوید: گفتم حاج آقا، اینها شما و زن و بچههایتان را محاصره کردهاند و زیر فشار قرار دادهاند. شهید صدر(ره) جواب داد: ممکن است آنها چندان مقصر نباشند و در اثر شرایط زندگیشان گمراه شده و به این حالت افتاده و تحت تأثیر دولت طاغوتی قرار گرفتهاند. اگر کسی آنها را تربیت میکرد، خوب تربیت میشدند و اگر کسی نبود که امت را تربیت کند، شاید ما هم مثل آنها میشدیم.(گریه شدید استاد) حاج عباس آب تهیه کرد و به آنها داد و گفت: سید گفته به شما آب خنک بدهم. جالب اینجاست که به نقل آقای نعمانی، یکی از کسانی که مسئول محاصرهی منزل ایشان بود، بعدها هدایت شد، فداکاری کرد و در راه شهید صدر به شهادت رسید. این هم یک نمونه از رفتارهای اخلاقی شهید صدر(ره) با دشمنش که ما را به یاد صحنهی کربلا میاندازد، هنگامی که امام حسین(علیهالسلام) به دشمن آب داد. آیا ما شاگردان ایشان حق نداریم وقتی سخن از ایشان میآید، اشکمان بریزد؟
آنچه ما در شخصیت شهید صدر(ره) میبینیم، بسیار منحصر به فرد است و من در تاریخ سراغ ندارم که شاگردانی در برابر استاد اینقدر احساس فانی شدن کنند، جز دو شخصیت؛ یکی امام خمینی(ره) و دیگری شهید صدر(ره). من از شاگردان امام خمینی(ره) نبودم و آنطور که باید ایشان را درک نکردم، اما شاگردان خاصّشان نسبت به ایشان، مانند ما نسبت به شهید صدر(ره) هستند. چطور وقتی نام شهید صدر(ره) میآید، ما گریهمان میگیرد، شاگردان خاص مرحوم امام خمینی(ره) هم نسبت به ایشان اینگونه هستند و این نشانهی عظمت این دو شخصیت الهی است.
کیفیت یا کمیت عبادات مهم است؟
آیت الله حائری: نمونهی دیگر هم، سؤالی است که خودم از ایشان پرسیدم و جواب گرفتم. سؤالی که مطرح کردم، این بود که اگر در رابطه با عبادات و اعمال نیک، بین جانب کمّی و جانب کیفی تزاحم ایجاد شود، چه باید کرد؟ مثلاً اگر هر روز زیارت مولی امیرالمؤمنین(علیهالسلام) را انجام دهیم، کیفیتش پایین میآید و عادت میکنیم و آن حالت معنوی که باید در حرم پیدا شود، کم میشود. یعنی کمیت بالا است، ولی کیفیت پایین میآید. بالعکس، اگر با فواصل طولانی به زیارت برویم، کیفیت بالا میرود، ولی تعداد کم میشود. در این تزاحم بین کمیت و کیفیت عبادت، چه باید کرد؟ کدام اولویت دارد؛ کمیت یا کیفیت؟ ایشان اول با تأمل گفتند: جمع کند. چرا انسان باید بین حالت کمّی و کیفی احساس تزاحم کند؟ سعی کند هم هر روز برود و هم از کیفیتش کاسته نشود. گفتم: تنها مسأله زیارت نیست. شبهای جمعه دعای کمیل، روزهای جمعه دعای ندبه و مانند آنها. اگر انسان هروقت احساس داشت، دعای ندبه و کمیل بخواند و همیشه تکرار نکند، چطور است؟ ایشان باز سر را پایین بردند و تأملی کردند و گفتند: جانب کیفی خیلی مهم است، اما کمّی را نفی نکردند؛ یعنی باز هم نخواستند بگویند جانب کمّی اهمیت ندارد، بلکه گفتند: کیفیت خیلی مهم است و چند بار این را تکرار کردند. این هم خاطرهی دومی که از ایشان دارم./983/ب915/ک
منبع: نشریه مسطر