۱۴ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۴:۴۶
کد خبر: ۶۸۶۲۷۴

۳ آرزوی شهید ترور

۳ آرزوی شهید ترور
با آگاهی از خطرات کومله‌ها در کردستان،‌ دست زن و بچه‌اش را گرفت و به آنجا رفت و به خاطر محبتی که به خانواده گروهک‌های ضدانقلاب می‌کرد، باعث شد تعداد زیادی از آن‌ها به دامن اسلام بازگردند. برای همین ضدانقلاب به خون ابراهیم تشنه بود.

به گزارش خبرگزاری رسا، شهید جاویدالاثر، سیدابراهیم تارا از جمله پاسدارانی است که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز غائله کردستان به غرب کشور رفته و به همراه دیگر پاسداران در آن منطقه توطئه‌های ضدانقلاب را مهار می‌کردند.

ابراهیم بعد از مدتی که در کردستان بود، با دختری جهادگر ازدواج کرد. این زوج جوان در مدتی که با هم در کردستان بودند، فعالیت‌های متعددی داشتند و حتی بعد از اینکه صاحب فرزند شدند، همسر او به فعالیتش ادامه می‌داد. 


ابراهیم در حرم رضوی

دلجویی از خانواده‌های ضدانقلاب

با توجه به شرایطی که در کردستان بود، سیدابراهیم توجه زیادی به مردم منطقه داشت؛ او حتی پای درد دل خانواده‌هایی که فرزند یا همسرشان به گروهک‌های ضدانقلاب پیوسته بودند، می‌نشست و از آن‌‌ها دلجویی می‌کرد و معتقد بود که اگر فرزندان این خانواده‌ها اشتباه کرده‌اند، خانواده‌شان چه گناهی دارد؟! او به این خانواده‌ها سر می‌زد و برخی از مایحتاج زندگی‌شان را تأمین می‌کرد.

همین روحیات این فرمانده ۲۳ ساله سبب شده بود که تعداد زیادی از افرادی که از گروهک‌‌ها جدا شده بودند، به دامن نظام اسلامی پناه بیاورند. به خاطر همین مهربانی‌‌ها بود که ضدانقلاب به خون ابراهیم تشنه بود و حتی چند بار می‌خواستند او را به شهادت برسانند.


فرمانده‌ای که مهربانی‌اش کومله را عصبانی کرده بود

یک پرس غذا برای سه نفر

شهید تارا در آن زمان مسؤول امور قضایی واحد اطلاعات منطقه ۷ کشوری بود؛ او با این مسؤولیت سنگین توجه خاصی به بیت‌المال داشت؛ طوری که وقتی می‌خواست برای خود و همسر و فرزندش از سپاه غذا بگیرد، فقط یک پرس غذا می‌گرفت تا غذا به دیگر نیروها برسد. او وقتی غذا را به منزل می‌آورد، ابتدا دست نگه می‌داشت تا همسر و فرزندش غذایشان را بخورند و اگر چیزی از غذا می‌ماند، آن را می‌خورد؛ وگرنه فقط چند لقمه نان می‌خورد.


ابراهیم در سنین جوانی

شهادت زیر شکنجه ضدانقلاب

سیدابراهیم در تعدادی از مأموریت‌ها با کمین ضدانقلاب مواجه شده، اما نجات یافته بود تا اینکه در دی ماه ۱۳۶۱ پس از درگیری با ضدانقلاب به اسارت درآمد و بعد از شکنجه‌های سخت به شهادت رسید. وجود سیدابراهیم به قدری برای ضدانقلاب اهمیت داشت که بعد از دستگیری او رادیو کومله در پیامی اعلام کرد دست خمینی را در کردستان قطع کردیم. 


سه آرزوی ابراهیم برای شهادت

یکی از شکنجه‌گرها که برای او غذا می‌برد،‌ روز اول دید که ابراهیم دست دارد، روز دوم ابراهیم دیگر دست نداشت و دست‌هایش را شکسته بودند، روز سوم نه دست داشت و نه پا؛ کلاً دیگر نمی‌توانست کاری انجام دهد. در لحظات آخر در آن وضعیت ابراهیم را به حیاط آوردند. کف حیاط افتاده بود و با اینکه خیلی درد داشت، شعار «الله اکبر خمینی رهبر» را سر می‌داد، بعد از آن مسؤول گروهک کومله او را در مینی بوس گذاشت و با خود برد، وقتی برگشت، کف مینی‌بوس پر از خون بود و خبری از ابراهیم نبود.


سمیه در آغوش پدر

سه آرزوی شهید مفقود

سیدابراهیم سه آرزو داشت؛ اولین آرزویش این بود که زیر شکنجه شهید شود؛ دومین آرزویش این بود که در زمان شهادت مادرش حضرت زهرا (س) بر بالینش باشد و سومین آرزویش هم این بود که جسدش برای همیشه در کردستان بماند.

این فرمانده ۲۳ ساله به آرزوهایش رسید و پیکر مطهرش از ۳۹ سال گذشته تاکنون مفقود مانده است. این شهید وصیت نامه نداشت و تنها پیامی که به همسرش داد این بود که «فراموش نکن بعد از من بگویی پاسدارها در کردستان چه زجری کشیدند».


شهید سیدابراهیم تارا

درباره شهید

شهید سیدابراهیم تارا متولد ۱۳۳۸ بود که در دی ماه ۱۳۶۱ توسط گروهک کومله در منطقه بوکان کردستان به شهادت رسید. از این شهید یک فرزند به نام سمیه به یادگار مانده است که زمان شهادت پدر یک ساله بود. همسر او بعد از شهادت سیدابراهیم به مدت ۷۱ ماه در پشتیبانی از جبهه فعالیت داشت. اکنون یادمان سردار شهید مفقود «سیدابراهیم تارا» در امامزاده علی اکبر (ع) چیذر است.

علی اصغر خواجه الدین
ارسال نظرات